فرزندان امیرمومنان علیه السلام کنار بستر پدر
هنگامی که امیرمومنان علیه السلام بستری شد، فرزندانش یک یک آمدند و به دست و پای پدر افتادند و قدم مبارک او را می بوسیدند و می گفتند: پدر جان این چه حالی است که از شما مشاهده می کنیم؟ کاش مادرمان فاطمه سلام الله علیها زنده بود و ما را تسلی می داد و کاش در مدینه کنار قبر جدمان رسول خدا صلی الله علیه وآله بودیم و درد دل خود را به آن حضرت می گفتیم؛ آه از غریبی و یتیمی…
آه جانسوز و شیون جانکاه آنها به گونه ای بود که هر کس می شنید بی اختیار گریه می کرد.
امیرمؤمنان علیه السلام یکایک آنها را به آغوش می گرفت و می بوسید و می فرمود: صبر کنید، من نزد جد شما محمد مصطفی صلی الله علیه وآله و مادر شما فاطمه سلام الله علیها می روم؛ من در این شبها در خواب دیدم رسول خدا صلی الله علیه وآله با آستین خود، غبار از چهره ام پاک کرد و می گفت: ای علی! آن چه بر تو بود، به جای آوردی؛ این خواب دلالت دارد که نقاب جسم را از پیش روی جانم بر خواهند داشت.
روضة الشهدا، ص۱۷۰